گروه آموزش ابتدایی - پایه ششم |
|||
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : گروه آموزش ابتدایی
یکی از راه های ایجاد تنوع وجذابیت در کلاس درس قرآن ، استفاده مناسب ازمطالب جالب مخصوصاً لطیفه های شاد و آموزنده است.ضمن دعوت برای مطالعه این صفحه،شماهم لطایف جالب خودتان رابرای ماارسال نمایید.1- شوخیهای پیامبر 2- شوخی یاران با پیامبر(ص)3- شوخی یاران با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله 4- لطایف قرآنی 5- لطایفی از معصومین 6- لطایفی از دانشمندان7- لطیفههایی از پادشاهان 8- لطیفههای از غلامان9- لطایفی نماز جماعت 10- خاطرات حاج آقا قرائتی
شوخیهای پیامبر نشاط و شادی در سیره معصومان (علیهالسلام) نشاط و سرور بخشی از سرشت انسان است. بدین جهت قوانین روح بخش اسلام به پیروان خود نشاط و شادمانی میبخشد. پیامبر خاتمنیزهمیشه شادمان بود و بر این امر تاکید میورزید . افزونبراین ، بعضی از روایات نشان میدهد معصومان(علیهم السلام)درکجا ودر پی چه مسایلی شاد میشدند وبرای شاد و بودن چه برنامههاییارائه میکردند. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)با یارانش مزاح میکرد، اجازه میداد یاران با وی مزاح کنند وگاه به شوخی یاران با یکدیگر ، گوش میسپرد و تبسم میفرمود . او هرگز شادیهای یارانش را برهم نمیزد مگر وقتی سخن یا عملی خارج از محدوده شرع از آنها مشاهده میکرد. آیا ظاهر شدن آثار آن همه خوشحالی بر چهره شریف پیامبر و یا دیگر رهبران امت در اثر عملکرد خوب برخی از پیروان وعلاقهمندان دلیل سرور و شادمانی اهلبیت(علیهم السلام)نیست؟ البته این شادمانیها با عربده کشیها و خندههای غیرمُجازی که گاه به سلامت و امنیت و نشاط و حتی حیثیت یک ملت و مذهب زیان میرساند،تفاوت دارد.آن گونه شادیها رانه دین تایید میکندنه عقل سالم.
• چهره همیشه شاداب پیامبر و علی(علیهما السلام) چهره مقدس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)هرگز درهم کشیده و گرفته نبود مگر هنگام نزول آیات موعظه یا نزول آیات قیامت که هر شنونده را دچار افسردگی و دگرگونی غیر قابل وصف میکرد. فیض کاشانی مینویسد: پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هنگام ملاقات یارانش چهرهاش بیش از دیگران شاداب و خندان بود. گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد.
• گشاده رویی و خوش طبعی علی(علیهالسلام) مرحوم قمی مینویسد: حُسن خلق و شکُفته رویی آن حضرت چنان بودکه دشمنانش بدین سبب بر وی خرده میگرفتند. عمروبن عاص میگفت: او بسیار خوش طبعی میکند. البته عمرو این سخن را از عمر آموخته بود. او برای اینکه خلافت را به آن حضرت نسپارد، خوش طبعی را عیبعلی (علیهالسلام) شمرد. روزی معاویه به قیس بن سعد گفت:خدا رحمت کند ابوالحسن را که بسیار خندان وشکفته وخوش طبع بود. قیس گفت: آری چنین بود؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نیز با یارانش خوش طبعیمیکرد و خندان بود. ای معاویه! تو به ظاهر او را مدح میکنی اما هدفت بدگویی و خردهگیری است. اما بدان به خدا سوگند، آن حضرت با آن شکُفتگی و خندانی، هیبتش از همه فزونتر بود؛ و آن هیبت به سبب تقوایش بود.... • شوخی و مزاح پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با یاران گاه پیامبر با یارانش مزاح کرده، آنها را شادمان میساخت و میفرمود: «انی لامزح و لااقول الا الحق.» ، من مزاح میکنم و جز حق چیزی نمیگویم. طریحی هم مینویسد: «کان رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) یداعب الرجل یرید ان یسره» پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با انسان به قصد آن که شادمانش سازد شوخی میکرد. نکته قابل دقت این است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خود مزاح را آغاز میکرد و برآن بود بدین وسیله سرور و نشاط را در یارانش زنده نگه دارد. این کار پیامبر بزرگوار اسلام در رفع خستگیها و فشارهای ناشی ازمشکلات زندگی یارانش موثر بود. نمونههای زیر بخشی از لطایفی است که از آن حضرت ثبت شده و به دست ما رسیده است، بخوانید: 1- آرامتر برو که بلورها نشکنند در یکی از مسافرتها، غلام سیاه و خوش صدایی به نام «انجشه» همراه حضرت بود که به دستور پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آواز ویژه تند رفتن شتران میخواند. و در آن کاروان برخی از زنان پیامبر و امسلیم نیز حضور داشتند. انس میگوید: حضرت گاهی با انجشه شوخی میکرد و میفرمود: «رویدا یا انجشه لا تکسر القواریر (یعنی ضعفه النساء.» انجشه! قدری آرامتر بران تا بلورها خرد نشود.(یعنی زنان آزار نبینند). 2- چه کسی این بنده را میخرد! روزی حضرت بازوی یکی از یارانش را از پشتسرگرفته و فرمود: چه کسی این بنده را میخرد؟ [یعنی بنده خدا را و مراد پیامبر از این کاری مزاح بود]. 3- پیر زنها به بهشت نمیروند. روزی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله)به پیرزنی از طایفه اشجع فرمود: ایاشجعیه! بدان هرگز پیرزن داخل بهشت نمیگردد. پیر زن از شنیدن این حرف اندوهگین شد. بلال از راه رسید و با مشاهده آن صحنه، وضعیت زن را برای پیامبر نقل کرد. حضرت به بلالفرمود: سیاه چهرگان هم به بهشت نمیروند. بلال نیز مانند پیر زن اندوهگین گشت. عباس، عموی پیامبر، بر آنها گذشت و پس از آگاهی از حالشان، ماجرا را برای پیامبر بازگفت. پیامبر فرمود: پیرمردها هم به بهشت گام نمینهند. آنگاه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) هرسه را طلبید و فرمود: خداوند اینان را بابهترین شکل ظاهری داخل بهشت میگرداند. سپس فرمود: خداوند آنهارا در قالب جوانانی نورانی وارد بهشت میسازد. 4- او همان نیست که در چشمانش سفیدی هست؟! ابن شهرآشوب مینویسد: روزی آن حضرت به زنی که از همسرش سخنمیگفت، فرمود: آیا او همان نیست که در چشمانش سفیدی است؟ زنبلافاصله گفت: نه. آنگاه به خانه رفته، ماجرا را برای شوهرش بازگفت. او که دریافته بود پیامبر مزاح کرده است. به همسرشگفت: آیا نمیبینی سفیدی چشمم از سیاهیاش زیادتر است؟ 5- شوخی و مزاح با امیرمومنان(علیهالسلام) روزی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و علی(علیهالسلام) کنار یکدیگر خرما میخوردند. حضرت هسته خرمایی که میخورد، نزد علی(علیهالسلام)میگذارد. هنگامی که از تناول خرما دست کشیدند، تمام هستههای خرما نزد علی(علیهالسلام)جمع شده بود. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به علی(علیهالسلام) فرمود: «یا علی انک لاکول.» ای علی! بسیار میخوری. علی(علیهالسلام) گفت: «یا رسول الله الاکول من یاکل الرطب و النواه» ای رسول خدا! بسیار خور کسی است که خرماها را با هستهاشخورده است. 6- دست گذاردن بر چشم برخی یاران حضرت برخی یاران را از پشتسر بغل میگرفت و دو دستانش را بر چشمانشان میگذارد تا آنها را بیازماید آیا میتوانند با چشمبسته طرف مقابل را تشخیص دهند؟ ***** پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) با یارانش مزاح میکرد، اجازه میداد یاران باوی مزاح کنند و گاه به شوخی یاران با یکدیگر، گوش میسپرد و تبسم میفرمود. او هرگز شادیهای یارانش را برهم نمیزد مگر وقتی سخن یا عملی خارج از محدوده شرع از آنها مشاهده میکرد. آیا ظاهر شدن آثار آن همه خوشحالی برچهره شریف پیامبر و یادیگر رهبران امت در اثر عملکرد خوب برخی از پیروان وعلاقهمندان دلیل سرور و شادمانی اهلبیت(علیهم السلام) نیست؟ نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]()
![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |